imagination

وهم نوشت

imagination

وهم نوشت

ماها آدمایی هستیم که از بدو روردمون به دنیا تا خروجمون از دنیا متوجه نمیشیم هیچ وقت که باید کیو دوست داشته باشیم کیو نداشته باشیم.

باید دلمون برای کی تنگ بشه و برای کی تنگ نشه.

ماها بدجور آدمای نفهمی هستیم

توی اوج گریه بلند با خودم تکرار میکنم. 

فاطمه خانم غلط میکنه یه بار دیگه به یکی تبریک تولد بگه با کلمات قلمبه سلمبه آرزو های قشنگ بکنه که بعدا بهش بگن مامان فاطمه شدی باز. یه بار بس نبود یکی ترکت کرد بخاطر رفتارات که بازم از اینکارا میکنی.

فاطمه خانم غلط میکنه بار دیگه از روی نیت خوب برای یکی دعاهای قشنگ بکنه که بهش یادآوری کنن چطوری ترک شده که گریه جلوی حرف زدنشو بگیره که نگه من فقط میخواستم براش آرزوی خوبی کرده باشم . من غلط بکنم.