imagination

وهم نوشت

imagination

وهم نوشت

خوشحالی دوستانه

دلمممم میخواد جیغ بزنممممم

فریاد  بزنممممم 

بگم اگر هیچی و هیچ کس به آرزوهاش نرسید به جاش احسان رسید . واقعا از صمیم قلبم براش خوشحالم و نمیدونم چرا نیشم بسته نمیشه از خوشحالی :)))) 

روی یه خط صافم.

هیچ چیزی اهمیت عمیقی نداره.... همش یه چیزی شبیه بغض بالا و پایین میشه و من خستم خیلی.....

خیلی خستم‌ خیلی

فکر میکنم خوابم میاد ولی فقط فکر میکنم چون دو روزه نتونتسم بخوابم

بعضی وقتا ضربان تمان وجودمو میگیره‌ در حدی که همش حس میکنم زلزله داره میاد هی چک میکنم میبینم این منم که دارم میلرزم‌نه زمین.

بیچارگی این شکلیه؟

اینکه نفسم بالا نمیاد بدنم‌میلرزه و خستم ولی نمیخوابم شبیه بیچارگیه؟ دلم هیچی نمیخواد عملا از این دنیا...