imagination

وهم نوشت

imagination

وهم نوشت

شاید آخرین نوشته

این مدت بارها شده که دلم خواسته بنویسم اینجا ، حتی بارها شده که دلم خواسته این صفحرو پاک کنم و ببندم اینجارو . ولی صبر کردم تا این لحظه که از ته قلبم دستم ناخداگاه اومد سراغ اینجا. 

امروز که مدت هاست افسردگی داره اذیتم میکنه و هرچقدرم که تلاش میکنم اطرافیانم بهم اجازه نمیدن با اذیت هاشون هرچی تلاش کردم برای بیرون اومدن از چاه افسردگی دوباره پرتم کردن ته چاه امروز مجبور شدم صفحه صفحه دفترهایی که توشون خودم بودم و برای تودم نوشته بودم و خود خود بودم و بکنم و بندازم دور. و از شدت خالی بودن و غریبه بودن مثل روزهای قبل گریه کردم ... و حتی نمیدونم چرا دارم مینویسم و با اینجا نوشتنم ارتباطی برقرار نمیکنم .

شاید به زودی اینجارو ببندم چون بنظرم فایده ای نداره اینجا .

اینجارو بخاطر تکتم راه انداخته بودم و بعد ها فهمیدم چه دوستی های قشنگی از اینجا درمیاد ولی دیگه گذشت . همونقدر که دوستی واقعی تکتم از الکی هم الکی تر بود دوستیای اینجاهم همونقدر الکی بودن. برای همین شاید حذف اینجا درست تر باشه

نظرات 1 + ارسال نظر

حیفه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.