imagination

وهم نوشت

imagination

وهم نوشت

Bi sanie

نشستن من دقیقا وسط این جمع و توی این ساعت ....

و سیگار کشیدن گلی دقیقا همین وسط توی ماشین.....

و اینکه با یه حالت چندش آوری سیگارشو میزاره دهن عارفه....

و نظراتشون درباره ریدیو هد و آنتیماتر .....

و تب و بدن درد من .....

میتونه باعث بشه عر بزنم همین وسط ....


دارم با خودم فکر میکنم که کاش میشد این زندگی و از اول یا شایدم‌از اواسط میتونستم پاکش کنم و دوباره بنویسمش و مطمئن باشم که هیچ و پوچ های گذرای این زندگی الانمو نخواهم نوشت توش شایدم مثله شوپنهاور بشم .

یه عالمه ای کاش برای این لحظه

ای کاش حرفی میزدم با کسی .....

شاید باورتون نشه 

اما

از شدت خوشحالی خوب بودنش میتونم کوه جابه جا کنم:)))))