ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
بی حس شدم سِر شدم از بی اعتنایی و بی محبتی و بی احترامی های این مدت.
بدنم واکنش های خیلی جالبی نشون نمیدن. دو روز سردرد و سرگیجه، یه روز بی حالی ،یه روز نفس تنگی ...
بدتر از همه چیز اینه که حال ندارم حتی باخودم حرفی بزنم یه دفتر و مداد میزارم جلوم و ساعت ها طول میکشه که دوتا خط با خودم اختلات کنم.
نمیخوام حتی اینجا هی از حال بدمبنویسما موضوع اینه که گاهی در دسترسه اینجا وقتی دلم میخواد حرف بزنم. و نوت این گوشی کوفتی رو نمیتونم پیدا کنم. دندونام و لبم و انگار قفل کردن . باز نمیشن برای اینکه حتی یه کلمه حرف بیاد بیرون ازشون