ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
تمام هفته رو با یه حال سرماخورده ای گذروندم تا رسید به وسط هفته...
بعد میزان آرامش و شادی و رضایتم و اندازه گرفتم.
و بعد بیخیال سنجیدن شدم. راستش رو بخوام بگم از دی ماه خوشم نمیاد ، تا پارسال اینو ربط میدادم به خودم ولی الان ربطش میدم به اتفاقات افتضاحی که هر سال وسطای دی ماه می افته . از قبل با خودم یه قراری گذاشتم امسال دیدم به دی ماه مثل دیدم به آذر ماه باشه مثلا همونقدر بی تفاوت....
و وقتی حواسم به این مسئله جمع میشه بیخیال میشم .
فقط گاهی یادم میاد که نشستم گوشه اتاقم و دارم میترسم و یه بیست و چهار ساعته که اشکم بند نیومده....
جالبه ولی بعدش میترسم از اینکه دوباره اون اتفاقات تکرار بشن شاید برای همینه که اینهمه دلم میخواد دی مثلا آذر باشه . و گاهی میخوام فاطمه رو بغل کنم بخاطر اینکه مجبوره برای بدتر نشدن اوضاع این کارارو انجام بده.