imagination

وهم نوشت

imagination

وهم نوشت

زندگی جای بی رحمی شده

چند ماه بود نامردی آدما خیلی ته دلمو خالی نمیکرد نمیشکوند نمیسوزوند.

امروز ولی  بعد از مدت ها نامردی آدمای اطرافم دلم و خالی کرد.

خودمو پرت کرد روی تخت و یهویی انگار که رفتم تو اوج تنهایی فقط ساکت بودم و انگار هیچ وقت هیچ کس نبوده تو زندگیم.

دوستی چقدر چیز نایابی شده. چقدر دوستی نیست...

نفسمو جای تماااام دردایی که سنگینی میکردن روی قفسه سینم دادم بیرون و خیلی بی حال ساعت هاست خیره شدم به سقف.

دنیا جای بی رحمی شده

اعصابم خورد شد و تمااااام فامیل هایی که توی پیجم بودن و بلاک و آن بلاک کردم