ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
دیشب یکی از اون شبایی بود که خواب دیدم . از اون خوابایی که دلم میلرزه بخوام زنگ بزنم، بخوام حالشو بپرسم. حتی شاید آخرین باری باشه که حالشو میپرسم.
ولی زنگنزدمبزنمم چیزی ندارم بگم.
نمیزنم.
یه بارم من بیخیال باشم ، بیخیال اینکه آخرین باره یا نه؟! همون اخم همون حس همون آشفتگی اما من.... همون فاطمه.
اینبار همون نمیمونم. اینبار حتی شده برای آخرین بار یکی دیگه میشم شاید فقط برای تنوع شایدم قصد و غرض خاصی دارم.