imagination

وهم نوشت

imagination

وهم نوشت

یهویی حس کردم یه غم بزرگی گرفت منو....

از خواب که بیدار شدم غمی که ته دلم بود با یه ترس قاطی شد. چند لحظه نشستم و حلاجی کردم و غصه خوردم . ذهنم بدجور ارور های منفی میداد.

ناراحت بودم.......

کاش اونچه که باید نمیشد....

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.