imagination

وهم نوشت

imagination

وهم نوشت

ثبت و ضبط این لحظه

فکر کنم‌امشب و اینطوری باید ثبت کرد.....

تاریخ زد که توی بیست و نهمین شب از آذر سال ۱۳۹۷ حدودا یکی دو ساعتی هست بارون شروع شده و دقیقا یکی دو ساعتی هست فاطمه هی تو اتاقش راه میره و هی فکر میکنه و هی فکر میکنه و هی فکر میکنه....

مهمونی امشب و یلدای فردا شب و حتی اتفاقای پیرامون فردا صبح توی مدرسه طلوع موضوع فکرش نیست اصن‌هیچ کدوم‌از اینا عین خیالش نیست.گاهی طول اتاقشو سانت میزنه گاهی راهروی جلوی دستشویی و سانت میزنه میدونه گشنس اما معدش تحمل هیچ مواد غذایی نداره ذهنشم جای هیچ گونه فکر اضافه تری نداره صدای بارون که بیشتر میشه دلشوره فاطمه بیشتر میشه و دوست داره نه امشبی باشه نه فردایی همون راهرو و همین اتاق کافیه که فقط راه بره و فکر کنه.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.