imagination

وهم نوشت

imagination

وهم نوشت

اربعینیون....

 انگارداشتم نفسای آخرمو میکشیدم برای اینکه یکم جوونمردی ببینم یکم حس کنم جنس زن و مرد مهم‌نیست کوچیک و بزرگ و پیر مهم نیست توی انسانیت انسانیت مهمه. و اربعین حسینی تنها جاییه که تو میتونی به تمام پسرای گروه دردتو بگی و اونا انگار خواهرشونی مهربون نگات کنن و بگن شما فقط امر کن ما انجام بدیم . کمتر جایی میتونی اینقدر حس مثبت از همه بگیری و این یعنی آخر خوبیه خدا که بهمون نشون داد اینو ؛)
اربعین زن و مرد نمیشناسد
پیر و جوون نمیشناسد
پولدار و فقیر نمیشناسد
اربعین فقط
حسین میشناسد
و حسین یعنی آخر انسانیت.....
چقدر باید خداروشکر کنم که این همه حس خوب و آرامش گرفتم؟ چقدر باید خداروشکر کنم بخاطر لحظه هایی که حس کردم توی بهشتم؟ چقدر....؟
راسته که جناب فانی میگه هرچه هستم به سویت میآیم.....
ای تو کانون دل های عالم....
من کجا دارم از تنی تر
زنده تر باوفاتر غنی تر.....
میتونی بشینی ساعت ها توی صحن امام حسین و حرف بزنی.....از رها کردن انسانیت
و میتونی بشینی ساعت ها توی صحن حضرت عباس و حرف بزنی .....از رها کردن جوونمردی ها
شاید یک صدم‌از سختی های اون زمان حضرت زینب و کشیدیم اما حالا بنظرم بیراه نبود که گفتن جز زیبایی چیزی ندیدم. جز زیبایی چیزی نبود برای دیدن.....
حالا پرچم گروه و زدم به اتاقم‌اتاقم وقار خاصی گرفت و نمیدونم زندگیم و چیکار کنم که همینطوری و با همین حال پیش بره:))))
آخر این سفر فاطمه موند و یه دریا آرامش و یه عالمه دوست خوب و جدید:)))
ای قرار دل بی قرارم.....
چشم‌انتظارم....

نظرات 1 + ارسال نظر
v 1396/08/21 ساعت 16:09

راز پختگی و حماقت

آموزش ناپذیری و تنبلی فکری و قشری گری محصول دنیاپرستی و عیاشی و عجولی در رسیدن به
نفع سریع است و نیز حاصل بی مسئولیتی در قبال اعمال و سرنوشت خویش. مجموعه این علل در
یک کلمه ھمانا کبر و غرور حاد است که در فرد چنان نھادینه شده که گوئی ذاتی و غیر قابل علاج
می باشد . این خود پرستی دمدمی و بی ریشه جبراً فرد را بسوی ستم بری و برده گی و رعیت
شدن می کشاند تا بتواند ناکامیھا و مخاطرات اعمال خود را به آدمی مقتدر محول نموده و توجیه
نماید. ھمه این ویژه گی ھا به بیان دیگر برخاسته از ترس شدید و فقدان اتکاء به نفس میباشد که
چه بسا ریشه در تربیت خانواده گی دارد و علل سیاسی در جامعه نیز می تواند آنرا تقویت و توجیه
کند.
یکی دیگر از گریزگاه این آدمھا پناه بردن به گرایشات ماورای طبیعی و درویشی و مخدرات است که
ناتوانی فرد در زندگی دنیا را برایش تقدیس می کند و لذا این گرایشات تماماً بر اساس خرافات و خود
فریبی و خود تخدیری شکل می گیرد. این برده گی حاصل از بی مسئولیتی و بولھوسی گاه لباس
مریدی و اخلاص می پوشد و فرد در ھمه روابطش بخصوص در زناشوئی دعوی عشق و ایثار می
کند تا بیانگر مقدسی از بی اراده گی و مسئولیت گریزی باشد.
آنچه که انسان را متفکّر و عمیق می سازد میزان قبول مسئولیتش نسبت به زندگی و اعمال و
سرنوشت خودش می باشد و این ھمان میزان دین داری و تعھد در قبال وجدان و خداوند است.
بنابراین ھرگز نمی توان آدم نماز خوان پخمه و ابله و ستم بر را فردی مؤمن دانست. چنین کسی اگر
با یک مراد عرفانی ھم روبرو شود اموراتش ھرگز از مسائل پائین تنه فراتر نمیرود آنھم در سطحی
ترین مراحل غریزی. پخمگی و ستم بری عذاب بولھوسی و مسئولیت گریزی است.

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 105

ببخشید اصلا منظور شمارو نسبت بهرمتنم متوجه نشدم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.