imagination

وهم نوشت

imagination

وهم نوشت

دووم

چند وقت پیشا یهویی نوشتم که تموم زندگیمون شده دلبستن به آدمایی که یا رهامون میکنن یا بهمون علاقه ندارن.

میدونی چقدر خوب شد این چند وقت بدون گوشی بودنم؟ فهمیدم چقدر دور منم از این آدما پر بوده....

تو نگران شو ، دست و پا بزن ، گریه کن ، بمیر و زنده شو ....

ولی دورو بریات اصن نفهمن تو کی اومدی کی رفتی؟ تو مردی یا زنده ای .... 

اما خب آخرش خودت میمونی و خودت و اگر یادگرفته باشی چطوری میتونی خودتو خوب کنی دووم میاری . راستش دووم آوردم تا اینجا ....

بزار امشب اینجوری ثبت بشه که اونقدر پر از گریه بودم که حتی بالشم نمیتونست صدای گریمو خفه کنه و من ضجه میزدم....