imagination

وهم نوشت

imagination

وهم نوشت

بشنو و رد نشو

دو کلمه حرف حق مونده تو گلوم.

آدما عادتشون شده از شنیدن حرف حق فرار بکنن اما شاید گاهی حرف حق بتونه یکیو از خواب بیدار کنه منتها اگر خودشو به خواب نزده باشه

" از همه چیز و همه کس داری فرار میکنی از مامانت از بابات از دوستات از رشته مثلا مورد علاقت حتی از خودت فرار فرار فرار تا کجا؟؟؟؟ حتی اگر بخاطر فرار از اینا خودتو غرق کنی توی کثیف ترین چیزا یا خودتو توی دور ترین نقطه گم و گور کنی هم اینا هنوز وجود دارن. تو حتی از دوست داشته شدن توسط دیگران هم فرار میکنی میترسی فرصت نمیدی بد برداشت میکنی. اگر بی اعتمادی اگر خسته ای اگر توانشو نمیبینی در خودت که فرصت بدی که دوست داشته باشی و دوست داشته بشی خطا از تویه چون حتما کسی هست که یه روز حتی توی بدترین حالت دلش بخواد حالتو بدونه. حالا فرار کن دور شو دور کن و بگو اینو میخوام اما چیزی از واقعیت کم نمیشه. بهترین حس های دنیارو با فرصت ندادن از دست نده با فرار کردن از دست نده. توی این دنیایی که حس های خوب کم شدن فرصت بده و زندگی کن و بگذر تا بتونی گاهی ته دلت گرمی حس کنی گرمی بودن گرمی دوستی. به خانوادت فرصت بده که همه چیز و جبران کنن به دوستاتم حتی به غریبه ها. حداقل فرار نکن ازشون . خونده و نخونده نگذر ازشون با دقت بخون با دقت تفسیرشون کن شاید ته هر تفسیری یه نس ناب بود برای گرم شدن دلت اینو حداقل خودت از خودت دریغ نکن."

فردا هم صبح تا شب دانشگاهم و هنوز بیدارم تازه شبم میریم مشهد و تمام.... 

نظرات 1 + ارسال نظر
رضا 1397/12/05 ساعت 11:29 http://rezacplus.blogsky.com

همیشه آدم وقتی خیلی کار داره یادش میفته که یه کار کوچولوی دیگه هم داره که باید انجامش بده!
مثل همین پست گذاشتن شما در دو نصفه شب در حالی که صبحش کلی کار داری !

بله دقیقا

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.